معنی فارسی acutely

B2

به شدت و یا به طرز تند، در اشاره به موقعیت یا حس عمیق در یک وضعیت.

In a manner that is intense or severe; sharply perceptive.

adverb
معنی(adverb):

In an acute manner

مثال:

I minored in physics at university, so am acutely aware of atomic structure.

example
معنی(example):

او پس از سقوط به شدت درد را احساس کرد.

مثال:

She acutely felt the pain after the fall.

معنی(example):

او به شدت از وضعیت اطراف خود آگاه بود.

مثال:

He was acutely aware of the situation around him.

معنی فارسی کلمه acutely

: معنی acutely به فارسی

به شدت و یا به طرز تند، در اشاره به موقعیت یا حس عمیق در یک وضعیت.