معنی فارسی ad interim

B2

به معنای موقت، برای دوره‌ای خاص که تا زمانی که چیزی دائمی برقرار شود، استفاده می‌شود.

For the time being; temporarily.

adverb
معنی(adverb):

In or for the meantime; temporarily

example
معنی(example):

مدیر جان را به عنوان سرپرست موقت بخش منصوب کرد.

مثال:

The manager appointed John as the ad interim head of the department.

معنی(example):

در طول انتقال، او به عنوان سرپرست موقت خدمت کرد تا جایگزین دائمی پیدا شود.

مثال:

During the transition, she served ad interim until a permanent replacement was found.

معنی فارسی کلمه ad interim

: معنی ad interim به فارسی

به معنای موقت، برای دوره‌ای خاص که تا زمانی که چیزی دائمی برقرار شود، استفاده می‌شود.