معنی فارسی additivity
B2خصوصیت یا قابلیت افزودن چیزها به هم، تا یک نتیجه کلی حاصل شود.
The quality of being additive; the property that allows items to be combined or summed.
- NOUN
example
معنی(example):
جمعپذیری مواد برای این دستورالعمل ضروری است.
مثال:
The additivity of the ingredients is essential for the recipe.
معنی(example):
در ریاضیات، جمعپذیری به ویژگی یک تابع اشاره دارد.
مثال:
In mathematics, additivity refers to the property of a function.
معنی فارسی کلمه additivity
:
خصوصیت یا قابلیت افزودن چیزها به هم، تا یک نتیجه کلی حاصل شود.