معنی فارسی adh
B1چسبیدن یا پیوستن به چیزی، یا عمل بر اساس اصول یا قوانین مشخص.
To stick or attach to a surface; to follow a rule or guideline.
- VERB
example
معنی(example):
چسب میتواند به بسیاری از سطوح بچسبد.
مثال:
The glue can adhere to many surfaces.
معنی(example):
پیروی از قوانین مهم است.
مثال:
It is important to adhere to the rules.
معنی فارسی کلمه adh
:
چسبیدن یا پیوستن به چیزی، یا عمل بر اساس اصول یا قوانین مشخص.