معنی فارسی adiposity

B1

وضعیت داشتن مقدار زیادی چربی که ممکن است به سلامتی آسیب برساند.

The state of being obese or having an excessive amount of body fat.

example
معنی(example):

چاقی معمولاً با استفاده از شاخص توده بدن اندازه‌گیری می‌شود.

مثال:

Adiposity is often measured using body mass index.

معنی(example):

بسیاری از مطالعات چاقی را به برخی بیماری‌ها مرتبط می‌دانند.

مثال:

Many studies link adiposity to certain diseases.

معنی فارسی کلمه adiposity

: معنی adiposity به فارسی

وضعیت داشتن مقدار زیادی چربی که ممکن است به سلامتی آسیب برساند.