معنی فارسی adjustmental

B1

تنظیمی، فرایند تغییر یا ساماندهی برای بهبود وضعیت.

Pertaining to adjustment or the act of adjusting.

example
معنی(example):

فرآیند تنظیمی برای رسیدن به موفقیت ضروری است.

مثال:

The adjustmental process is crucial for achieving success.

معنی(example):

او در طول آموزش خود بر استراتژی‌های تنظیمی تمرکز کرد.

مثال:

She focused on adjustmental strategies during her training.

معنی فارسی کلمه adjustmental

: معنی adjustmental به فارسی

تنظیمی، فرایند تغییر یا ساماندهی برای بهبود وضعیت.