معنی فارسی adjutory
B1کمکی، مرتبط با وظایف جانبی که به مراجع اصلی پشتیبانی میکند.
Relating to or serving as assistance to main functions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
وظایف کمککننده به چند افسر محول شد.
مثال:
The adjutory tasks were assigned to several officers.
معنی(example):
وظایف کمککننده معمولاً شامل لجستیک و ارتباطات است.
مثال:
Adjutory functions often include logistics and communication.
معنی فارسی کلمه adjutory
:
کمکی، مرتبط با وظایف جانبی که به مراجع اصلی پشتیبانی میکند.