معنی فارسی adorningly
B1به زیبایی تزئینکننده، به شکلی که جذاب و زیبا باشد.
In a manner that adorns or decorates in an attractive way.
- ADVERB
example
معنی(example):
او دیوار را با رنگهای روشن به زیبایی رنگ کرد.
مثال:
She painted the wall adorningly with bright colors.
معنی(example):
گلها به زیبایی در گلدان قرار داده شدند.
مثال:
The flowers were placed adorningly in the vase.
معنی فارسی کلمه adorningly
:
به زیبایی تزئینکننده، به شکلی که جذاب و زیبا باشد.