معنی فارسی adroiter
B2چابک، ماهر در انجام کارها، مخصوصاً در موقعیتهای پیچیده.
Skilful or adept, especially in handling difficult situations.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Deft, dexterous, or skillful.
example
معنی(example):
او در حل مشکلها بسیار چابک است.
مثال:
He is quite adroiter when it comes to solving problems.
معنی(example):
او با چابکی از پیچیدگیهای پروژه عبور کرد.
مثال:
She adroiterly navigated through the complexities of the project.
معنی فارسی کلمه adroiter
:
چابک، ماهر در انجام کارها، مخصوصاً در موقعیتهای پیچیده.
