معنی فارسی advected
B1تحت تأثیر جابجایی سیالات به دور از منبع قرار گرفتن.
Having been transported or carried away by the movement of fluids.
- verb
verb
معنی(verb):
To transport (something) by advection.
example
معنی(example):
آلایندهها به دور از منبع خود advected شدهاند.
مثال:
The pollutants have advected far from their source.
معنی(example):
برف و یخ در طول فصل به مناطق گرمتر advected میشوند.
مثال:
Snow and ice are advected into warmer areas during the season.
معنی فارسی کلمه advected
:
تحت تأثیر جابجایی سیالات به دور از منبع قرار گرفتن.
