معنی فارسی adversariness
B1وضعیت معارضه یا تضاد بین دو طرف.
The state of being opposed, hostile, or conflicting.
- NOUN
example
معنی(example):
معارضه در رابطه آنها واضح بود.
مثال:
The adversariness in their relationship was evident.
معنی(example):
او میتوانست یک نوع معارضه را در لحن او حس کند.
مثال:
He could sense a certain adversariness in her tone.
معنی فارسی کلمه adversariness
:
وضعیت معارضه یا تضاد بین دو طرف.