معنی فارسی advocateship
B1نقش و مسئولیت کسی که از یک هدف یا ایده دفاع میکند.
The position or role of being an advocate.
- NOUN
example
معنی(example):
مدافع وی در جامعه تفاوتی ایجاد کرد.
مثال:
His advocateship made a difference in the community.
معنی(example):
او نقش مدافع را برای ابتکار جدید بر عهده گرفت.
مثال:
She took on the advocateship role for the new initiative.
معنی فارسی کلمه advocateship
:
نقش و مسئولیت کسی که از یک هدف یا ایده دفاع میکند.