معنی فارسی aff
B1اف به یک واحد زبانشناختی اشاره دارد که میتواند به عنوان پسوند یا پیشوند عمل کند.
A morpheme that is added to a word to create a different form or meaning.
- OTHER
example
معنی(example):
در زبانشناسی، اف یک نوع مورفیم است.
مثال:
In linguistics, an aff is a type of morpheme.
معنی(example):
یک اف میتواند معنی یک کلمه را تغییر دهد.
مثال:
An aff can modify the meaning of a word.
معنی فارسی کلمه aff
:
اف به یک واحد زبانشناختی اشاره دارد که میتواند به عنوان پسوند یا پیشوند عمل کند.