معنی فارسی affidavy
B1نوعی سند قانونی که در آن فرد اطلاعات را احصا و گواهی میکند.
A written statement confirmed by oath, used as evidence in court.
- NOUN
example
معنی(example):
او گواهینامهای برای حمایت از ادعاهایش ارائه کرد.
مثال:
She submitted an affidavy to support her claims.
معنی(example):
گواهینامه برای مراحل قانونی بسیار مهم بود.
مثال:
The affidavy was crucial for the legal proceedings.
معنی فارسی کلمه affidavy
:
نوعی سند قانونی که در آن فرد اطلاعات را احصا و گواهی میکند.