معنی فارسی affirmativeness

B2

کیفیت یا حالت مثبت و تأیید کننده.

The quality of being affirming or positive.

example
معنی(example):

تأییدگرایی او باعث شد دیگران احساس مثبت‌تری داشته باشند.

مثال:

Her affirmativeness made others feel more positive.

معنی(example):

تأییدگرایی گروه باعث تشویق به مشارکت شد.

مثال:

The affirmativeness of the group encouraged participation.

معنی فارسی کلمه affirmativeness

: معنی affirmativeness به فارسی

کیفیت یا حالت مثبت و تأیید کننده.