معنی فارسی afresh
B2 /ʌˈfɹɛʃ/به صورت تازه و نو، یا از ابتدا بدون تأثیرات قبلی.
In a new or different way; starting over.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Anew; again; once more
example
معنی(example):
بعد از استراحت، او با نگاهی تازه به کارش نزدیک شد.
مثال:
After the break, she approached her work afresh.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که بعد از سال سخت، از نو شروع کنند.
مثال:
They decided to start afresh after the difficult year.
معنی فارسی کلمه afresh
:
به صورت تازه و نو، یا از ابتدا بدون تأثیرات قبلی.