معنی فارسی aftmost
B1بسیار به عقب، در انتهای چیزی.
Located at the very back; furthest back.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قسمت عقبترین کشتی، کابین کاپیتان بود.
مثال:
The aftmost part of the ship was the captain's cabin.
معنی(example):
آنها صندلیهای عقبترین را برای دید بهتر قرار دادند.
مثال:
They positioned the aftmost seats for better views.
معنی فارسی کلمه aftmost
:
بسیار به عقب، در انتهای چیزی.