معنی فارسی aggrammatism
B2اختلالی در ساختار جملات که در آن واژگان به درستی به هم متصل نمیشوند.
A speech disorder characterized by incorrect sentence structure and phrasing.
- NOUN
example
معنی(example):
سخنرانی او نشانههایی از آگرامتیسم نشان میدهد.
مثال:
His speech showed signs of aggrammatism.
معنی(example):
آگرامتیسم میتواند در توسعه زبان کودکان ظاهر شود.
مثال:
Aggrammatism can manifest in children's language development.
معنی فارسی کلمه aggrammatism
:
اختلالی در ساختار جملات که در آن واژگان به درستی به هم متصل نمیشوند.