معنی فارسی aglance
B1نگاه کردن یا نگاه اجمالی به چیزی.
A brief or hurried look.
- OTHER
example
معنی(example):
او به ساعت نگاهی انداخت و متوجه شد که دیر کرده است.
مثال:
She glanced at the clock and realized she was late.
معنی(example):
نگاهی به نقشه به او کمک کرد تا راه را پیدا کند.
مثال:
A glance at the map helped him find the way.
معنی فارسی کلمه aglance
:
نگاه کردن یا نگاه اجمالی به چیزی.