معنی فارسی aglow
B2 /əˈɡloʊ/درخشان، نورانی یا شفاف، خصوصاً زمانی که به روشنی از یک منبع نور برخوردار باشد.
Glowing or shining, especially as a result of light or warmth.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
(sometimes figurative) glowing; radiant
example
معنی(example):
آسمان با رنگهای غروب آفتاب درخشان بود.
مثال:
The sky was aglow with the colors of the sunset.
معنی(example):
صورتهای بچهها در طول مهمانی از هیجان درخشان بود.
مثال:
The children's faces were aglow with excitement during the party.
معنی فارسی کلمه aglow
:
درخشان، نورانی یا شفاف، خصوصاً زمانی که به روشنی از یک منبع نور برخوردار باشد.