معنی فارسی akindle

B1

روشن ساختن یا تشدید کردن داستان یا مفهوم، معمولاً با افزودن جزئیات یا عناصر جدید.

To rekindle or intensify something, often related to a story or emotion.

example
معنی(example):

نویسنده تصمیم گرفت داستان قدیمی را با جزئیات جدید روشن کند.

مثال:

The author decided to akindle the old story with new details.

معنی(example):

او سعی کرد علاقه به پروژه را روشن کند.

مثال:

She tried to akindle interest in the project.

معنی فارسی کلمه akindle

: معنی akindle به فارسی

روشن ساختن یا تشدید کردن داستان یا مفهوم، معمولاً با افزودن جزئیات یا عناصر جدید.