معنی فارسی albication

B1

فرایند به وجود آمدن رنگ سفیدی در گیاهان یا مواد دیگر.

The process of becoming white or acquiring a white appearance.

example
معنی(example):

فرایند آلبیکیشن در گیاه‌شناسی جذاب است.

مثال:

The process of albication is fascinating in botany.

معنی(example):

آلبیکیشن می‌تواند به دلیل تغییرات ژنتیکی در گیاهان رخ دهد.

مثال:

Albication can occur due to genetic changes in plants.

معنی فارسی کلمه albication

: معنی albication به فارسی

فرایند به وجود آمدن رنگ سفیدی در گیاهان یا مواد دیگر.