معنی فارسی alchimy

B1

الکیمی، اصطلاحی برای الکیمیا و جستجوی رازهای آن، به ویژه در ادبیات.

An older term used for alchemy, often in a poetic or literary context.

example
معنی(example):

او سال‌ها الکیمی را مطالعه کرد و از رمز و رازهای آن شگفت‌زده شد.

مثال:

She studied alchimy for years, fascinated by its mysteries.

معنی(example):

الکیمی در بسیاری از آثار ادبی در طول تاریخ اشاره شده است.

مثال:

Alchimy has been referenced in many literary works throughout history.

معنی فارسی کلمه alchimy

: معنی alchimy به فارسی

الکیمی، اصطلاحی برای الکیمیا و جستجوی رازهای آن، به ویژه در ادبیات.