معنی فارسی aliened

B1

بیگانه شده، حالتی که در آن فرد از محیط یا جامعه خود جدا می‌شود.

To be made to feel estranged or isolated.

example
معنی(example):

پس از اختلاف نظر، او به طور کامل از دوستانش بیگانه احساس کرد.

مثال:

After the disagreement, he felt completely aliened from his friends.

معنی(example):

سیاست جدید بسیاری از کارمندان را از شرکت بیگانه کرد.

مثال:

The new policy aliened many employees from the company.

معنی فارسی کلمه aliened

: معنی aliened به فارسی

بیگانه شده، حالتی که در آن فرد از محیط یا جامعه خود جدا می‌شود.