معنی فارسی allegorising
B2تمثیل‌سازی، توصیف یک ایده یا شرایط، با استفاده از داستان‌ها یا شخصیت‌های غیرمستقیم.
The act of representing abstract ideas or subjects through symbolic characters, events, or images.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To create an allegory from some event or situation.
مثال:
For his explanation he will allegorise the problem.
معنی(verb):
To use allegory.
noun
معنی(noun):
The act or process of making an allegory.
example
معنی(example):
نویسنده در رمان خود به صورت تمثیلی رنج‌های زندگی را توصیف می‌کند.
مثال:
The author is allegorising the struggles of life in their novel.
معنی(example):
از طریق تمثیل، هنرمند پیام‌های اجتماعی عمیق را منتقل کرد.
مثال:
Through allegorising, the artist conveyed deep social messages.
معنی فارسی کلمه allegorising
:
تمثیل‌سازی، توصیف یک ایده یا شرایط، با استفاده از داستان‌ها یا شخصیت‌های غیرمستقیم.
