معنی فارسی alligatored

B2

به حالتی گفته می‌شود که یک سطح ترک خورده و دچار پوسته پوسته شدن می‌شود.

Descriptive of a surface that has developed a cracked or scaled appearance.

example
معنی(example):

طراحی به صورت آلگیتورد بود، به این معنی که ظاهری ترک‌خورده و پولک‌دار داشت.

مثال:

The design was alligatored, meaning it had a cracked, scaled appearance.

معنی(example):

سطح به دلیل آسیب‌های ناشی از آب و هوا آلگیتورد شده بود.

مثال:

The surface was alligatored due to weather damage.

معنی فارسی کلمه alligatored

: معنی alligatored به فارسی

به حالتی گفته می‌شود که یک سطح ترک خورده و دچار پوسته پوسته شدن می‌شود.