معنی فارسی allokinetic
B2مربوط به حرکات یا رفتارهای موجودات در پاسخ به محرکهای خارجی.
Relating to or resulting from allokinesis.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار آلوکینتیک موجود برای مشاهده بسیار جذاب بود.
مثال:
The allokinetic behavior of the organism was fascinating to observe.
معنی(example):
پژوهشگران الگوهای آلوکینتیکی را در مطالعه تعاملات انسانی شناسایی کردند.
مثال:
Researchers identified allokinetic patterns in the study of human interactions.
معنی فارسی کلمه allokinetic
:
مربوط به حرکات یا رفتارهای موجودات در پاسخ به محرکهای خارجی.