معنی فارسی allover

B1

به معنای پراکنده یا در همه جا، معمولاً برای اشاره به چیزی که در سطح وسیعی پخش شده است.

Covering or affecting all parts; widespread.

adjective
معنی(adjective):

Over the whole area or extent

example
معنی(example):

رنگ روی زمین پخش شده است.

مثال:

The paint is all over the floor.

معنی(example):

او برای مهمانی یک طرح کلی پوشیده بود.

مثال:

She wore an allover pattern for the party.

معنی فارسی کلمه allover

: معنی allover به فارسی

به معنای پراکنده یا در همه جا، معمولاً برای اشاره به چیزی که در سطح وسیعی پخش شده است.