معنی فارسی alphabeted
B1مرتب شده بر اساس الفبا.
Arranged in alphabetical order.
- VERB
example
معنی(example):
تمام فایلها به صورت الفبایی مرتب شدهاند تا دسترسی به آنها آسانتر شود.
مثال:
All the files have been alphabeted for easy access.
معنی(example):
او کتابها را روی قفسهها به صورت الفبایی مرتب کرد.
مثال:
She alphabeted the books on the shelves.
معنی فارسی کلمه alphabeted
:
مرتب شده بر اساس الفبا.