معنی فارسی amateurishly

B1

به طور آماتور، به روش کسی که حرفه‌ای نیست و تجربه کافی ندارد.

In a manner that is unskilled or characteristic of an amateur.

example
معنی(example):

او به طور آماتور نقاشی کرد، اما این جذاب بود.

مثال:

He painted amateurishly, but it was charming.

معنی(example):

او به طور آماتور به این پروژه نزدیک شد و تجربه نداشت.

مثال:

She approached the project amateurishly, lacking experience.

معنی فارسی کلمه amateurishly

: معنی amateurishly به فارسی

به طور آماتور، به روش کسی که حرفه‌ای نیست و تجربه کافی ندارد.