معنی فارسی ambolic
B1در اکوسیستم شناخته نمیشود، ولی به معنای خاصی مثل تیری، متشکل از مواد مختلف و غیرمعمول است.
Related to or having the qualities of a particular substance or phenomenon.
- OTHER
example
معنی(example):
طبیعت آمبولیک ماده آن را سخت مدیریت کرد.
مثال:
The ambolic nature of the substance made it difficult to handle.
معنی(example):
در هنر، یک سبک آمبولیک میتواند احساسات قوی ایجاد کند.
مثال:
In art, an ambolic style can evoke strong emotions.
معنی فارسی کلمه ambolic
:
در اکوسیستم شناخته نمیشود، ولی به معنای خاصی مثل تیری، متشکل از مواد مختلف و غیرمعمول است.