معنی فارسی amerciament

B1

تنبیه مالی که به خاطر تخلفی تعیین می‌شود.

The act or result of imposing a financial penalty.

example
معنی(example):

تنبیه مالی وضع‌شده از سوی جامعه کافی تلقی شد.

مثال:

The amerciament imposed was seen as sufficient by the community.

معنی(example):

پس از تنبیه مالی، متخلف به خوبی بهبود پیدا کرد.

مثال:

After the amerciament, the offender rehabilitated well.

معنی فارسی کلمه amerciament

: معنی amerciament به فارسی

تنبیه مالی که به خاطر تخلفی تعیین می‌شود.