معنی فارسی amuck
B1amuck به معنای بینظمی یا رفتار غیرقابل کنترل است.
In a frenzied or uncontrolled state.
- ADVERB
example
معنی(example):
کودکان در زمین بازی amuck دویدند و میخندیدند و بازی میکردند.
مثال:
The children ran amuck in the playground, laughing and playing.
معنی(example):
او وقتی خبر شگفتانگیز را شنید، amuck شد.
مثال:
He went amuck when he heard the surprising news.
معنی فارسی کلمه amuck
:
amuck به معنای بینظمی یا رفتار غیرقابل کنترل است.