معنی فارسی anally
B2به شیوهای که مربوط به مقعد باشد.
In a manner relating to the anus.
- ADVERB
example
معنی(example):
او ترجیح میداد دارو را به صورت مقعدی برای تأثیر سریعتر مصرف کند.
مثال:
He preferred to take the medication anally for quicker effects.
معنی(example):
پزشک توضیح داد که برخی درمانها میتوانند به صورت مقعدی انجام شوند.
مثال:
The doctor explained that some treatments can be administered anally.
معنی فارسی کلمه anally
:
به شیوهای که مربوط به مقعد باشد.