معنی فارسی anatomic

B1

وابسته به آناتومی، که به مطالعه ساختارهای بدن زنده اشاره دارد.

Relating to the structure of the body or its parts.

example
معنی(example):

ساختار آناتومیکی قلب پیچیده است.

مثال:

The anatomic structure of the heart is complex.

معنی(example):

پزشکان باید جزئیات آناتومیکی را برای جراحی درک کنند.

مثال:

Doctors need to understand anatomic details for surgery.

معنی فارسی کلمه anatomic

: معنی anatomic به فارسی

وابسته به آناتومی، که به مطالعه ساختارهای بدن زنده اشاره دارد.