معنی فارسی animadversal
B1مرتبط با انتقاد یا قضاوت.
Pertaining to criticism or judgment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نظرات انتقادی در جلسه یادداشت شد.
مثال:
The animadversal comments were noted in the meeting.
معنی(example):
سبک انتقادی او او را به یک منتقد محترم تبدیل کرد.
مثال:
His animadversal style made him a respected critic.
معنی فارسی کلمه animadversal
:
مرتبط با انتقاد یا قضاوت.