معنی فارسی answerably

B1

به شکلی که به سوالات یا انتقادات پاسخ داده شود.

In a manner that is able to give an answer or response to inquiries.

example
معنی(example):

او به‌طور پاسخ‌گو صحبت کرد و به هر نگرانی پاسخ داد.

مثال:

He spoke answerably, addressing every concern raised.

معنی(example):

در مقاله‌اش، او به‌طور پاسخ‌گو درباره اهمیت موضوع بحث کرد.

مثال:

In her essay, she argue answerably regarding the importance of the topic.

معنی فارسی کلمه answerably

: معنی answerably به فارسی

به شکلی که به سوالات یا انتقادات پاسخ داده شود.