معنی فارسی anthropometrically
B1به شکلی مربوط به اندازهگیری ابعاد بدن انسان.
In a manner relating to the measurement of the human body.
- ADVERB
example
معنی(example):
دادهها بهصورت انسانسنجی جمعآوری میشود تا روندهای بهداشتی را درک کنند.
مثال:
Data is collected anthropometrically to understand health trends.
معنی(example):
این مطالعه شرکتکنندگان را بهصورت انسانسنجی برای نتایج دقیق اندازهگیری کرد.
مثال:
The study measured participants anthropometrically for accurate results.
معنی فارسی کلمه anthropometrically
:
به شکلی مربوط به اندازهگیری ابعاد بدن انسان.