معنی فارسی antiagglutinating
B1ضدچسبنده، مرتبط با مادهای که جلوی چسبیده شدن سلولها را میگیرد.
Relating to or having antiagglutination properties.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خصوصیات ضدچسبنده دارو در بهبود جریان خون مؤثر است.
مثال:
The antiagglutinating properties of the drug help in blood circulation.
معنی(example):
او اثرات ضدچسبنده را بر نمونههای بیماران بررسی کرد.
مثال:
He studied the antiagglutinating effects on patient samples.
معنی فارسی کلمه antiagglutinating
:
ضدچسبنده، مرتبط با مادهای که جلوی چسبیده شدن سلولها را میگیرد.