معنی فارسی antibiotically

B1

به گونه‌ای که مربوط به آنتی‌بیوتیک‌ها باشد.

In a manner relating to the use of antibiotics.

example
معنی(example):

عفونت به صورت آنتی‌بیوتیکی درمان شد تا از گسترش آن جلوگیری شود.

مثال:

The infection was treated antibioticically to prevent its spread.

معنی(example):

پزشکان در موارد شدید معمولاً آنتی‌بیوتیک‌ها را به شکل آنتی‌بیوتیکی تجویز می‌کنند.

مثال:

Doctors often prescribe antibiotics antibioticically in severe cases.

معنی فارسی کلمه antibiotically

: معنی antibiotically به فارسی

به گونه‌ای که مربوط به آنتی‌بیوتیک‌ها باشد.