معنی فارسی anticontagionist

B1

فردی که به روش‌های جلوگیری از عفونت و شیوع بیماری‌ها متعهد است.

A person who advocates for measures to prevent contagion.

example
معنی(example):

غیر واگیرگر بر اهمیت بهداشت تأکید کرد.

مثال:

The anticontagionist emphasized the importance of hygiene.

معنی(example):

به عنوان یک غیر واگیرگر، او برای مقررات بهداشتی سختگیرانه倡议 کرد.

مثال:

As an anticontagionist, she advocated for strict health regulations.

معنی فارسی کلمه anticontagionist

: معنی anticontagionist به فارسی

فردی که به روش‌های جلوگیری از عفونت و شیوع بیماری‌ها متعهد است.