معنی فارسی anticonvellent
B1دارویی که برای جلوگیری از تشنج یا کاهش آنها استفاده میشود.
A medication that prevents seizures or convulsions.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک یک داروی ضدتشنج برای مدیریت علائم تجویز کرد.
مثال:
The doctor prescribed an anticonvellent to manage the symptoms.
معنی(example):
داروهای ضدتشنج برای برخی بیماران ضروری هستند.
مثال:
Anticonvellent medications are essential for certain patients.
معنی فارسی کلمه anticonvellent
:
دارویی که برای جلوگیری از تشنج یا کاهش آنها استفاده میشود.