معنی فارسی anticonventionalist

B1

شخصی که به کنوانسیون‌ها و هنجارهای established اعتراض می‌کند و به دنبال شیوه‌های نوآورانه است.

A person who opposes established conventions and norms, often advocating for innovation.

example
معنی(example):

یک مخالف‌گرا معمولاً به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی می‌پردازد.

مثال:

An anticonventionalist often challenges societal norms.

معنی(example):

هنرمند مخالف‌گرا از سبک‌های سنتی فاصله گرفت.

مثال:

The anticonventionalist artist broke away from traditional styles.

معنی فارسی کلمه anticonventionalist

: معنی anticonventionalist به فارسی

شخصی که به کنوانسیون‌ها و هنجارهای established اعتراض می‌کند و به دنبال شیوه‌های نوآورانه است.