معنی فارسی antineutrally
B1به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن بی طرفی مورد قبول نیست.
In a manner that opposes neutrality.
- ADVERB
example
معنی(example):
کشور در طول درگیری به صورت ضد بی طرف عمل کرد.
مثال:
The country acted antineutrally during the conflict.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که در بحث به شکل ضد بی طرفانه ای موضع گیری کنند.
مثال:
They chose to position themselves antineutrally in the debate.
معنی فارسی کلمه antineutrally
:
به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن بی طرفی مورد قبول نیست.