معنی فارسی antistrike

B1

اقداماتی برای جلوگیری از اعتصاب یا حفظ فعالیت‌های تجاری در زمان اعتصاب های احتمالی.

Measures taken to counteract a strike, ensuring continued operation.

example
معنی(example):

اتحادیه برای حفظ عملیات تجاری طی مذاکرات، خواستار یک ضد اعتصاب شد.

مثال:

The union called for an antistrike to maintain business operations during negotiations.

معنی(example):

اقدامات ضد اعتصاب برای اطمینان از امنیت در طول ناآرامی‌ها اجرا شد.

مثال:

The antistrike measures were implemented to ensure safety during the unrest.

معنی فارسی کلمه antistrike

: معنی antistrike به فارسی

اقداماتی برای جلوگیری از اعتصاب یا حفظ فعالیت‌های تجاری در زمان اعتصاب های احتمالی.