معنی فارسی antisuffrage

B2

ضد حق رأی، به حرکتی اطلاق می‌شود که مخالف اعطای حق رأی به گروه خاصی از افراد است.

Opposition to the extension of voting rights, especially for women.

example
معنی(example):

جنبش‌های ضد حق رأی مخالف حق رأی زنان بودند.

مثال:

Antisuffrage movements opposed women's right to vote.

معنی(example):

کمپین ضد حق رأی واکنشی بود به رهایی زنان.

مثال:

The antisuffrage campaign was a backlash against women's liberation.

معنی فارسی کلمه antisuffrage

: معنی antisuffrage به فارسی

ضد حق رأی، به حرکتی اطلاق می‌شود که مخالف اعطای حق رأی به گروه خاصی از افراد است.