معنی فارسی antitarnish
B1آنتیتارنیس، مادهای که جلوگیری میکند از ایجاد تغییر رنگ یا کدر شدن فلزات.
A substance that prevents tarnishing of metals, keeping them shiny.
- NOUN
example
معنی(example):
این محصول وعده میدهد که آنتیتارنیس برای جواهرات نقره باشد.
مثال:
The product promises to be an antitarnish for silver jewelry.
معنی(example):
استفاده از پوشش آنتیتارنیس به حفظ درخشش فلزات کمک میکند.
مثال:
Using an antitarnish coating helps keep metals shiny.
معنی فارسی کلمه antitarnish
:
آنتیتارنیس، مادهای که جلوگیری میکند از ایجاد تغییر رنگ یا کدر شدن فلزات.