معنی فارسی antiwhite

B1

ضد سفید به جنبش‌ها یا فعالیت‌هایی اطلاق می‌شود که برای مقابله با نابرابری‌های ناشی از برتری نژادی سفیدپوستان تشکیل شده‌اند.

Referring to movements or discussions aimed at confronting issues related to racial privilege and inequality.

example
معنی(example):

جنبش ضد سفید به دنبال پرداختن به نابرابری‌های نژادی است.

مثال:

The antiwhite movement seeks to address racial inequalities.

معنی(example):

این گروه بخشی از گفتمان ضد سفید است که از برابری حمایت می‌کند.

مثال:

This group is part of the antiwhite discourse advocating for equity.

معنی فارسی کلمه antiwhite

: معنی antiwhite به فارسی

ضد سفید به جنبش‌ها یا فعالیت‌هایی اطلاق می‌شود که برای مقابله با نابرابری‌های ناشی از برتری نژادی سفیدپوستان تشکیل شده‌اند.