معنی فارسی apanaging

B1

عملی که در آن منابع یا منافع به افراد خاصی تخصیص می‌یابد.

The act of providing certain resources or privileges to specific individuals.

example
معنی(example):

پادشاه به پسرانش با ثروت زیادی ناز پروری می‌کرد.

مثال:

The king was apanaging his sons with great wealth.

معنی(example):

ناز پروری معمولاً شامل تقسیم زمین یا عناوین است.

مثال:

Apanaging often involves distributing land or titles.

معنی فارسی کلمه apanaging

: معنی apanaging به فارسی

عملی که در آن منابع یا منافع به افراد خاصی تخصیص می‌یابد.