معنی فارسی apay
B1پرداخت دین یا بدهی، معمولاً از طریق انجام کار یا هزینه کردن منابع مالی.
To pay off a debt or obligation, often involving financial resources.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت با کار اضافه بدهی خود را پرداخت کند.
مثال:
She decided to apay her debt by working overtime.
معنی(example):
برای پرداخت وام، او مجبور شد هزینههای خود را کاهش دهد.
مثال:
To apay the loan, he had to cut back on his expenses.
معنی فارسی کلمه apay
:
پرداخت دین یا بدهی، معمولاً از طریق انجام کار یا هزینه کردن منابع مالی.